نگاشته شده توسط: antikarisma | جون 2, 2010

برادر بر دار

جزر و مد بود و دور و نزدیکی   و به این جبر و جبر خیره شدن

خسته از اسم های گوناگون       گوشه ی نقشه ای جزیره شدن

سلام آنا

الان سیگارم را خاموش کردم و کتاب مهدی1 را بستم.»پرنده کوچولو نه پرنده بود!نه کوچولو!»انوربراهم 2″ می نوازد و دانه دانه های غمگین پیانو  میچکد روی گونه هایم .عود هم هست،گیتار هم هست.ولی تو نیستی وفرزاد3 نیست و مجید4 در کجای کدام اعتصاب دارد می خشکد  و من …ما…ول کن آنا .وقتی میبینم کسی نعره هایش از من چرکین تر است کم می آورم.آنقدر چرک های خنداه دار دارم که می ترسم که زمانی بشنوی و پیش خودت فکر کنی که ته کشیده ام که کشیده ام چرا پنهان اش کنم دختر؟چند روز پیش ترانه ی غمگینی نوشتم که می ترسم در تنهایی بخوانمش.به زودی ضبطش می کنم و میفرستمش  به آسمان.تو هم که نیستی و بی هوا سرم داد بکشی که :داری خودت رو نابود می کنی.برای کی؟ برای چی؟این جماعت حافظه ندارن.با دیگران می می خورند و با تو تلو تلو و همان روشنی هایی که من در ذهنم به تاریکی می کشاندمشان تا نفهمم و می گفتم  آنا   من انتخاب شدم.من مبعوث شدم آنا و تو می خندیدی و زیرزمینی که غار حرای من بود و  من بودم و ترانه هایی که به من وحی می شد.بخوان… بخوان . تو را گریز و گزیری نیست  از آنچه که باید بر قوم در بند خویش  بخوانی .اینان گوساله های درون شان را می پرستند و من بی عصا ،بی هیچ ،بی بی بی…و تنها حنجره ای زخمی که چرک کرده است از بغض های مزمنی که فیلسوفان هلنی برای سلامتی مضر می دانستندش.

همه ی کشتزارهای جهان   مثل رویای من ملخ زده بود

مثل کدام رویا بود؟سیگار بعدی را روشن کردم.این کار را انور زیبا ساخته است . به زیبایی از جز به گام های عربی فرار می کند.دارد می چرخد مثل من.از فرزاد برای تو گفته بودم یا نه نمی دانم. وقتی تازه گرفته بودندش من بودم و یک وبلاگ تنها.خبرهایش را دنبال می کردم و خودش که نبود وبودند دوستان دور و نزدیک اش .بعدها که صدای من درآمد، خواستم برایش بخوانم و گفتند فعلن دست نگه دار ،گفته اند که رهایش می کنند و این حرفها.بعد من ماندم وجسدی که به مادرش/م پس ندادند حتی.وقتی همه  بر سر می زدند من داشتم سکوت می کشیدم با …

آه آنا آنقدر در این یک سال بلا سرم آمد که حوصله ای برای گفتن اش نیست باید بودی و در چشمهایت می گریستم وبی خود داری خودت رو پاره می کنی.نه نگو .نه.به تنهایی نیچه سوگند می خورم که تا تمام  درونم را در صورت شان تف نکنم آرام نمی نشینم. تو بگو فقط یک نفر مانده است و آن هم خودم.

تو شاهینی .از بالا نگاه کن .سرت و مثل مرغای خونگی اینور و اونور نچرخون .یه عده پارس می کنن بهت.از پارس های اونا هم ترانه بساز.ترانه هایی که بو میده . آره بو میده بوی شاش و خاکستر و فقر و گه و لجن های ماسیده و بوی کهنه ی عرق زیر بغل کارگرای معتاد خاک سفید و میده .مگه تو از همون خوکدونیا نیومدی .چرا .سرم را آرام روی شانه های لاغرت گذاشتم و آن روزها فریدون5 می خواند.سایه ی یه حادثه که همیشه با منه.یادته؟دیگر مسئله ای نبود.دیگر میان این همه صدا  خفقان نمی گرفتی که اَه دارند به لجن می کشند همه چیز را .کی بود که فکر می کرد همه بیمار و گوسفندند یا بیمارهای گوسفند و یا گوسفندهای بیمارند .همان که نه گوسفندیت را می شناخت و نه بیماری را.اینها آدمند .دقیقن آدم با تمام پارادوکس های معمول.مثل من . مثل تو.سیگار بعدی را روشن کردم.الان موسیقی انور به قسمت تریوله های پیانو رسیده.چقدر عود غمگینه.چقدر عود غمگینه.چقدر…

شاهین نجفی

3.06.2010

.1سید مهدی موسوی (پرنده کوچولو نه پرنده بود نه کوچولو)

.2انور براهم :موسقیدان تونسی ساکن فرانسه

3.فرزاد کمانگر:معلم اعدامی از شهرستان کامیاران

4.مجید توکلی:شرف جنبش دانشجویی از دانشگاه امیرکبیر

5.فریدون فروغی


پاسخ

  1. کند مغز شدم !
    این متن رو بعد از 4بار خوندن فهمیدم!
    آنا هر شخصی که باشد 100% برات انسان مهمیست !
    چون اگر اشتباه نکنم اون اوایل! شعر های در مورد آنا هم نوشته بودی !!
    افسوس.

    احساس می کنم دارم موجی میشم !
    اتفاقات ایران , خبر های روزانه ای که هر روز می خونم
    چپ و راست بدبختی از آسمونو زمین سمتمون میاد
    یه بار نشد یک خبر خوب بشنویم
    با ویدیوها و تصاویر های تلخ ایران در طی این 31 سال شام می خورم
    هر جا که هستم بحث آخرش به موضوعات ایران منتقل میشود
    نظرات همه متفاوت هست !
    خانواده ی مذهبی من ! عموی آخونده من که وقتی فیلم ندارو فردای روز مرگش نشونش دادم ! هیچ چیز نمی فهمید و حتی نظری هم که نداشت بده ! اصلا نفهمید چی هست !!! شاید الان فکر میکنه سناریویی بوده !!!
    به قول شاعر : از خانواده هم یه روز دلسرد میشی … چون اونا هم می خوان مثل گوسفند باشی
    پدر من که با 20:30 و فارس نیوز اعتقاد داره و تمام حرف های من هم به نظرش همه اش از ماهواره است و تمامشون چرت هستند !! تو خیال خودش فکر می کنه اینترنت چه خبره !! کاش میفهمید …افسوس
    حال , به قولی من حالم خوب است ! اما تو باور نکن
    خلاصه اگر دیوانه نشویم !! 100% تو چند ماه اخیر موجی یا بلایی سر خودمان میاوریم !
    به اندازه کافی از زندگی لذت بردیم ! چقدر خوش گذشت!

  2. خدا خیرت بده…. از آلبومت بگو… همه منتظریم…بنده خدا باید 1ماهم وایسم تا فروش بره بعد ما دانلود کنیم یه چیزی بگو ای بابا…

  3. تی نوکرم آبای..هتو ادامه بدن.

  4. زندگی یعنی گردش حزن الودی در باغ خاطرها …

    من به چشم های بی قرار تو

    قول می دهم
    ریشه های ما به آب

    شاخه های ما به آفتاب می رسد

    ما دوباره سبز می شویم!

  5. دلم گرفته. باز انگار همه چیز تکرار میشه. شبی که تا صبح بیدار موندیم با دلهره ای کشنده، صبحی بهت زده و ظهری پر از بوی گاز اشک آور…
    دانشجو می میرد … ذلت نمی پذیرد!
    «ما مرد نیستیم» رو خوندی. با اشک های ما از حنجره هامون فوران کرد.
    دوباره به یاد ندا ماتم گرفته ام . «ندا» رو گوش می کنم… ای کاش من هم کشته شده بودم.
    شاهین بخون. بلکه این بغض لعنتی بترکه!
    گه بگیرن این زندگی آشغالی رو…
    باید پرید!

  6. yekishun giram biofte az in kohne be sar basteha !
    tikehasho barat mifrestam ,
    dir o zud dare , sukht o suz nadare !

  7. aaayy to gfty..man engar khali shodammmm

  8. سلام دادا خوبی؟
    دادا البوم جدید نمی خوای بدی بیرون؟؟؟منتظریم هاااااااا دمت گرم که همیشه پرچمت بالاست داداش
    نوکرتم فعلا بای

  9. حجاب مصونیت است !!!…

    شما یک بازتاب یافتید برای دیدن کلیک کنید…


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: